ما حاج آقا را دوست داریم. ما از حاج آقا خوشمان میآید. حاجآقای ما با بقیه خیلی فرق دارد. حاجآقای ما میخندد، میخنداند! حاجآقای ما شوخی میکند، اهل مزاح است. حاجآقای ما مینویسد، اهل وبلاگ است. حاجآقای ما عکس خودش را میاندازد توی وبلاگ و میگوید شکمم را ببینید! حاجآقای ما اعتقاد دارد که آدم باید خودش باشد، نباید جانماز آب بکشد! حاجآقای ما میگوید: ما باید آنقدر آزادی داشته باشیم که هر وقت رودخانهای دیدیم، فورا شیرجه بزنیم توش! حاج آقای ما خودش هم شناگر ماهری است! حاجآقای ما پیرو این نظریه است که آخوند باید جاذبه داشته باشد، با اخم و تشر که نمیتوان دلهای مردم را خرید! حاجآقا میگوید: من مدتهاست که دارم سعی میکنم فرهنگ خنده را در جامعه زنده کنم. حاج آقا میگوید، من سی سال است که دارم به مردم میخندم! حاجآقا میگوید: ببینید... این همه دل را ببینید که گرفتار ما شدهاند! حاجآقا میگوید: من صد بار تصمیم گرفتم بروم لبنان! یا چه میدانم دبی! اما این مردم را چه کنم؟ حاج آقا میگوید: حالا که دل یک ملت با دیدن ما خوش میشود، من بیایم و با رفتنم باعث افسردگی و دلشکستگی آنها بشوم؟ حاجآقا میگوید: اگر روزی مطمئن شدم که مردم مرا دوست ندارند، خواهم رفت! حاجآقا میگوید: اما حالا حالاها مردم مرا دوست دارند، بیخود دلتان را خوش نکنید! حاجآقا میگوید: شب یلدا را دیدید؟ شب یلدا بزرگترین دلیل محبوبیت ماست. حاجآقا میگوید: مردم در شب یلدا فریاد میزدند : خاتمی، قربونت بریم! حاجآقا میگوید: هندوانه مخصوص شب یلداست و مردم هم عاشق هندوانه هستند، پس ما طرفدار هندوانه هستیم!